تکنیک تنفسی که میخواهیم به شما بیاموزیم راهی به شما خواهد داد تا تمام انرژی به دام افتاده در سه مرکز اول انرژیتان را آزاد کنید تا آزادانه به درون مغز جریان یابد. اگر دوست دارید همانند یک کیمیاگر احساسات محدود کنندهای مانند خشم، ناراحتی، احساس گناه، رنج، ماتم و ترس را گرفته و به احساساتی متعالی مانند عشق، شکرگزاری و شادی تبدیل کنید، این ورکشاپ رایگان را تماشا کنید.
تکنیک تنفسی که در این جلسه با آن آشنا میشوید، روشی قدرتمند برای آزادسازی انرژی به دام افتاده در سه مرکز اول انرژی بدن است؛ انرژیای که معمولاً برای واکنشهای زیستی مانند تولیدمثل، گوارش و پاسخهای بقایی مصرف میشود. با اجرای صحیح این تکنیک، این انرژی ذخیرهشده را به جای تبدیل کردن به مواد شیمیایی، از مسیر ستون فقرات بالا میبرید—درست مانند بالا کشیدن مایع از نی—و به درون مغز هدایت میکنید.
در طول ستون فقرات، مسیری انرژیایی وجود دارد که در سنتهای باستانی به آن «مجرای پرانا» گفته میشود؛ «پرانا» در زبان سانسکریت به معنای نیروی حیات است. یوگیها و استادان کهن هزاران سال است این جریان انرژی را میشناسند و میدانند هرچه انرژی بیشتری در نخاع جابجا شود، نور بیشتری در این مجرا تولید شده و حیات و شادابی بیشتری در بدن متجلی میشود.
زمانی که دکتر دیسپنزا از شما میخواهد عضلات بدنتان را منقبض کنید و انرژی را به سمت بالا حرکت دهید، در واقع در حال هدایت انرژی از نخاع به سوی مغز هستید. با این کار، مجرای پرانا تقویت میشود و جریان انرژی در بدن به شکل چشمگیری افزایش پیدا میکند. این فرآیند نوعی بازآفرینی انرژی حیات است که میتواند تغییرات عمیقی در سطح ذهنی و جسمی ایجاد کند.
شایان ذکر است که این تنفس، یک تنفس منفعل یا آرام نیست؛ بلکه فرایندی کاملاً فعال و پرانرژی است. به حرکت درآوردن این انرژی ذخیرهشده نیازمند تمرکز، اراده و عزم است. اگر میخواهید احساسات بقایی و محدودکنندهٔ خود را به احساسات متعالی تبدیل کنید، باید مانند یک کیمیاگر عمل کنید: خشم، ناراحتی، احساس گناه، ترس و رنج را بگیرید و آنها را به عشق، شکرگزاری، شادی و شکوفایی تبدیل نمایید.
این تکنیک تنفسی یکی از مؤثرترین ابزارهای دکتر دیسپنزا برای رهاسازی انرژیهای گیرکرده و فعالسازی جریان حیاتی بدن است—جریانی که میتواند شما را وارد سطحی جدید از آگاهی، حضور و قدرت شخصی کند.
برای آشنایی بیشتر با این تکنیک فوقالعاده و مشاهدهٔ اجرای کامل آن، جلسهٔ هجدهم دورهٔ پیشرفته دکتر دیسپنزا را با دقت تماشا کنید. این بخش یکی از کلیدیترین قسمتهای دوره است و میتواند درک شما از انرژی، بدن و خودآگاهی را کاملاً دگرگون کند.
آهنربا دو قطب دارد: قطب شمال و قطب جنوب. یک سمت بار مثبت دارد و سمت دیگر بار منفی، و همین قطبیت است که باعث ایجاد میدان مغناطیسی میشود. هرچه این قطبیت قویتر باشد، میدان الکترومغناطیسی تولید شده گستردهتر خواهد بود. شما این میدان را نمیبینید، اما وجود دارد و کاملاً قابل اندازهگیری است.
بدن نیز یک آهنرباست. فرهنگهای باستانی—بهویژه فرهنگهای آسیایی—این حقیقت را هزاران سال پیش درک کرده بودند. قطب شمال بدن شما، مغز و ذهنتان است و قطب جنوب بدن در قاعده ستون مهرهها قرار دارد. این قطبیت طبیعی است که میدان انرژی بدن را ایجاد و تقویت میکند.
اما هنگامی که با هورمونهای استرس و احساسات بقایی زندگی میکنید — یا زمانی که بیش از حد از دو مرکز انرژی مرتبط با بقا استفاده میشود — بدن پیوسته از انرژی این میدان نامرئی برداشت میکند. در نتیجه، این انرژی دیگر آزادانه در بدن جریان پیدا نمیکند و بهجای حرکت، در سه مرکز اول انرژی «ذخیره» و «محبوس» میشود.
اگر این وضعیت مدت زیادی ادامه پیدا کند، اتفاق خطرناکی میافتد: دیگر هیچ بار الکتریکی از بدن عبور نمیکند. و بدون بار الکتریکی، بدن نمیتواند میدان الکترومغناطیسی پیرامو

البته اگر راهی برای به حرکت درآوردن انرژی ذخیرهشده در سه مرکز اول انرژی وجود داشته باشد، جریان دوباره فعال شده و بدن میتواند میدان الکترومغناطیسی طبیعی خود را بازسازی کند. تنفس دقیقاً همین کار را انجام میدهد—راهکاری عملی که به ما امکان میدهد ذهن را از بدن بیرون آوریم، انرژی ذخیرهشده را از سه مرکز اول آزاد کنیم و از طریق نخاع به سمت مغز هدایت نماییم.
با اجرای صحیح این نوع تنفس، انرژی به دام افتاده که معمولاً صرف واکنشهای بقایی میشود، بهجای توقف در مراکز پایین بدن، بهصورت صعودی به سمت مغز حرکت میکند. این فرآیند نهتنها میدان الکترومغناطیسی بدن را دوباره ایجاد میکند، بلکه زمینهای فراهم میسازد تا از این انرژی برای اهدافی فراتر از بقا استفاده کنیم— اهدافی مانند رشد، آفرینش، الهام، اتصال، شفا و تحول شخصی.
برای درک بهتر این موضوع، لازم است نگاهی عمیقتر بیندازیم به اینکه بدنهای ما چگونه ساخته شدهاند و چرا این سازوکار انرژیایی در انسان وجود دارد. شناخت ساختار انرژی بدن، به ما کمک میکند بفهمیم چگونه ممکن است با یک تکنیک سادهٔ تنفسی، تحولی عمیق در سطح ذهن، مغز و کل میدان انرژیمان ایجاد کنیم.
زمانی که انرژی از سه مرکز اول آزاد شود و دوباره به مغز برسد، بدن از حالت «بقا» خارج شده و وارد حالتی بسیار قدرتمندتر میشود— حالتی که در آن میتوان از انرژی برای آفرینش، تحول و ارتقای سطح آگاهی استفاده کرد.

به شکل بالا نگاه کنید. شما در قاعدهی ستون فقرات خود استخوانی دارید به نام ساکروم که شبیه یک مثلث وارونه است و در بالای آن صفحهای قرار دارد که ستون فقرات روی آن استوار میشود و تا جمجمه امتداد پیدا میکند. درون این ساختار بسته، سیستم عصبی مرکزی قرار دارد؛ سیستمی بسیار ظریف و هوشمند که از مغز و نخاع تشکیل شده و تقریباً تمام عملکردهای بدن به آن وابسته است. بدون آن، نه گوارش ممکن است، نه حرکت، نه تپش قلب، و نه حتی پلکزدن. به همین دلیل سیستم عصبی مرکزی را میتوان سیمکشی اصلی بدن دانست.
درون این سیستم بسته، مایع مغزی نخاعی جریان دارد؛ مایعی که از خون داخل مغز مشتق شده و همچون یک بالشتک محافظ، مغز و نخاع را شناور نگه میدارد و آنها را از ضربه محافظت میکند. این مایع در مسیرهای مختلف حرکت میکند تا مواد غذایی، شیمیایی و پیامرسانهای حیاتی را به بخشهای متفاوت سیستم عصبی برساند. نقش دیگر این مایع، تقویت بارهای الکتریکی سیستم عصبی است؛ یعنی همان انرژیای که پیامهای عصبی بر اساس آن منتقل میشوند.
حال دوباره به ساکروم برگردیم. هر بار که دم میگیرید، این استخوان کمی به عقب خم میشود و با بازدم کمی به جلو بازمیگردد؛ حرکتی بسیار ظریف که آن را احساس نمیکنید. همزمان با دم، درزهای جمجمه – مفاصل بسیار ریز میان صفحات شبیه پازل جمجمه – کمی باز میشوند و با بازدم بسته میشوند. این حرکات کوچک موجی در مایع مغزی نخاعی ایجاد میکند و آن را به سمت مغز پمپاژ میکند. مایع در این مسیر از چهار محفظهای عبور میکند که به آنها «بطنهای مغزی» گفته میشود.
اگر یک مولکول از این مایع را نشانهگذاری کنیم و مسیر آن را از پایین نخاع تا بالای مغز و دوباره بازگشت به پایین دنبال کنیم، مشاهده خواهیم کرد که طی کردن این چرخه حدود ۱۲ ساعت زمان میبرد. به عبارت دیگر، بدن شما روزی دو بار مغزتان را بهطور کامل شستشو میدهد.
اکنون تصور کنید چه اتفاقی میافتد اگر عضلات درونی میاندوراه (کف لگن)، یعنی همان عضلاتی که هنگام رابطه جنسی یا دفع از آنها استفاده میکنید، منقبض شده و «قفل» شوند؛ سپس عضلات پایین شکم را منقبض کنید و بعد عضلات بالای شکم را نیز به همین شکل قفل کنید. با نگه داشتن این انقباضها—که همگی پیرامون سه مرکز اول انرژی قرار دارند—فشاری یکنواخت درون ستون فقرات ایجاد میشود.
در چنین وضعیتی، همانطور که در شکل نشان داده میشود، مایع مغزی نخاعی به سمت بالا رانده میشود. هر بار که این عضلات را سفت میکنید، این مایع با قدرت بیشتری از مسیر نخاع بالا میرود. این دقیقاً همان چیزی است که دکتر دیسپنزا در تکنیکهای تنفسی خود از آن بهره میگیرد؛ یعنی حرکت دادن انرژی و مایع در سیستم عصبی مرکزی بهسوی مغز، که پیامدهای عمیقی در سطح ذهن، تمرکز، آگاهی و میدان انرژی بدن دارد.

حالا فرض کنید توجه خود را به بالاترین نقطهٔ سر معطوف کردهاید. همانطور که میدانید، هرجا توجه باشد، انرژی نیز همانجاست؛ بنابراین وقتی تمرکز خود را به بالای سر میبرید، این نقطه به مقصد جریان انرژی تبدیل میشود.
اکنون تصور کنید آرام و یکنواخت از راه بینی نفس میکشید و همزمان عضلات میاندوراه را سفت و قفل میکنید؛ سپس عضلات پایین شکم را منقبض میکنید و پس از آن عضلات بالای شکم را. تمام این کارها را در حالی انجام دهید که نفستان را از پایین نخاع، بهدرون سینه، گلو، مغز و در نهایت تا بالاترین نقطهٔ سر دنبال میکنید.
وقتی توجه و تنفستان به بالای سر رسید، در حالی که عضلات همچنان منقبض هستند، نفستان را برای لحظهای حبس کنید. با این کار، شما مایع مغزی نخاعی را به سمت مغز میکشانید؛ و این اتفاق اهمیت زیادی دارد، زیرا این مایع از پروتئینها و نمکهای محلول تشکیل شده است.
پروتئینها و نمکها هنگام حل شدن در مایع، بار الکتریکی پیدا میکنند. بنابراین وقتی یک مولکول باردار را – همانطور که در این تنفس از ستون فقرات خود به بالا هدایت میکنید – به حرکت درمیآورید، یک میدان القایی ایجاد میکنید. میدان القایی نوعی میدان نامرئی الکترومغناطیسی است که بهصورت دایرهوار در جهت حرکت مولکولهای باردار شکل میگیرد.
هرچه مولکولهای باردار بیشتری را در طول ستون فقرات به حرکت دربیاورید، میدان القایی ایجادشده بزرگتر و قدرتمندتر خواهد شد؛ و این همان سازوکاری است که در تکنیکهای تنفسی پیشرفته، به فعالسازی انرژی درونی و تغییر حالتهای آگاهی کمک میکند.

خب حالا متوجه شدید که با انجام این تکنیک تنفس میتوانید تمام این انرژی ذخیرهشده را بهطور کامل به حرکت درآورید. اگر این تکنیک را درست و بهصورت مداوم انجام دهید، میتوانید همان «اژدهای خفته» را بیدار کنید؛ یعنی نیروی عظیمی که در سه مرکز انرژی پایینی بدن ذخیره شده است.
هنگامی که این انرژی فعال شود، سیستم عصبی سمپاتیک روشن میشود و انرژی از سه مرکز پایین به سمت مغز حرکت میکند. اما این بار، برخلاف واکنش به محرکهای بیرونی، شما خودتان از طریق تنفس، این سیستم را فعال میکنید. وقتی سیستم سمپاتیک با سیستم پاراسمپاتیک ادغام شود، انرژی آزادشده از مراکز پایینی با شدت بیشتری به سمت مغز فوران میکند.
وقتی این انرژی به ساقهٔ مغز برسد، دریچهٔ تالامیک باز میشود و مسیر ورود انرژی به مغز کاملاً هموار میگردد. در این لحظه، انرژی ذخیرهشده که از پایین بدن بالا آمده، وارد مغز میشود و تغییرات چشمگیری ایجاد میکند.
زمانی که انرژی وارد مغز میشود، مغز شروع به تولید امواج مغزی گاما میکند. در حالت استرس، بدن هورمونهای استرس ترشح کرده و مغز امواج بتای بالا تولید میکند؛ امواجی که برای هشیاری در شرایط خطر ضروریاند. در حالت بتا، دنیای بیرون واقعیتر از دنیای درون احساس میشود. اما در حالت گاما، تحریک مغزی شدید مشابهی رخ میدهد—با این تفاوت که تجربهٔ درونی شما از هر چیزی در دنیای بیرون واقعیتر میشود.
هنگامی که با این تکنیک تنفسی انرژی را در مراقبه بالا میکشید، نفستان را تا بالاترین نقطهٔ سر دنبال میکنید. وقتی انرژی به آنجا رسید، برای لحظهای نفس خود را حبس کنید و در همان حال عضلات میاندوراه و شکم را سفت نگه دارید. با این کار، فشار داخل ستون فقرات و نخاع افزایش مییابد و انرژی بیشتری به سمت مغز هدایت میشود.

با باز شدن دریچهٔ تالامیک، انرژی سازندهای که پیشتر در بدن ذخیره شده بود، وارد مسیری تازه میشود. این انرژی از سیستم فعالسازی مشبک عبور کرده و به تالاموسها و همچنین غدهٔ پینهآل میرسد. سپس همین انرژی قدرتمند به قشر مغز منتقل شده و تولید امواج مغزی گاما را آغاز میکند.
وقتی این مایع باردار تحت فشار به پشت ساقهٔ مغز میرسد، تمام مراکز پایینی مغز—از جمله ساقهٔ مغز، مخچه و دستگاه لیمبیک—از طریق مجموعهای از هستهها که با عنوان تشکیلات مشبک شناخته میشوند، به روی این موج انرژی گشوده میشوند. سپس انرژی از دریچهٔ تالامیک عبور کرده و وارد تالاموس میشود؛ بخشی از مغز که پیامهای حسی را تقویت میکند و درست مانند یک جعبهتقسیم مرکزی عمل میکند.
پس از آن، تمام این انرژی ذخیرهشده مستقیماً به قشر مخ منتقل میشود—همان مرکز بالای مغز که محل پردازش آگاهی و ادراک است. در همین لحظه است که امواج گامای قدرتمند ایجاد میشوند و فرد وارد سطحی متفاوت از هشیاری میشود.
اما مرحلهٔ جالبتر زمانی رخ میدهد که انرژی به غدهٔ پینهآل میرسد. در اینجا، غده مادهای بسیار قدرتمند و کمیاب ترشح میکند که باعث میشود ذهن تحلیلگر و مغز منطقی برای لحظاتی بیحس و خاموش شوند. تجربهای که در این لحظه ایجاد میشود، در بسیاری از سنتهای باستانی بهعنوان حالتی شبیه «ارگاسم در سر» توصیف شده است.
این موج عظیم انرژی همان چیزی است که در سنتهای یوگایی از آن با نام حرکت کُندالینی یاد میشود—فعال شدن نیروی نهفتهٔ حیات که از ستون فقرات برخاسته و به سمت مغز فوران میکند.